قصه، بخش جدایی ناپذیر فرهنگ و هنر ما بوده؛ ادبیات، نقاشی، معماری و … همه و همه در خود قصه هایی برای روایت دارند، فقط کافی ست گوش جان به آنها بسپاریم تا ما را به دنیایی شگفت انگیز ببرند. این روزها که کتاب “بهترین قصهگو برنده است” را میخوانم به این فکر میکنم که چقدر قصهها قدرتمندند و چه خوب میشود اگر برای زنده نگه داشتن این فرهنگ و هنر، از قصه، که عنصر مشترک همه آنهاست، بهره بگیریم تا شاید انسان امروزی را بار دیگر به درون خود ببریم، آنچه که از ناخوداگاه خویش فراموش کرده را به او یادآور شویم و امید و آرامش را به او بازگردانیم. متن زیر، بخش هایی از همین کتاب، اثر آنت سیمونز و ترجمه زهرا باختری است که با شما با اشتراک میگذارم تا شاید جرقهای باشد برای روشن شدن تخیل و تجسم ما و زنده کردن احساسات عمیق انسانی از طریق هنر.
“وقتی با قصه گفتن احساسات افراد را برمیانگیزید، احساساتشان را به مسیر خاصی هدایت میکنید. قصهها در سطح اجتماعی همانقدر اثر دارند که “توجه” در مغز ما اثر میگذارد. هر موضوعی که توجه ما را جلب کند توجه جامعه را هم جلب میکند و هر موضوعی که توجه جامعه را جلب کند توجه ما را هم جلب میکند. ما آگاهانه تصمیم نمیگیریم که رسوایی جنسی یک سیاستمدار را فراموش کنیم؛ مسئله فقط این است که موضوع جنگ توجهمان را به خود جلب میکند و ذهن مان از موضوع رسوایی منحرف میشود.
قصه گویی کمک میکند افراد از جهات مختلف به موضوع نگاه کنند و در نتیجه بتوانند برداشتی را که از “واقعیت” شما دارند از نو تفسیر کنند یا شکل بدهند. توانایی دیدن و درک عمیق تفسیرهای مختلف شما را باهوش تر میکند و دید شما را گسترش میدهد.
دیدگاه شخصی معنا را تغییر میدهد. معنا از حقایق قدرتمندتر است. اگر مردم از معنای حقایق شما بترسند به راحتی ممکن است آن را رد کنند، باورش نکنند یا نادیدهاش بگیرند. همچنین اگر شخصا از معنای حقایق شما خوششان بیاید آن را می پذیرند، ازش استفاده میکنند و حتی بهش آب و تاب میدهند. مردم درباره معنایی که از حقایق عینی دریافت کردهاند برای خودشان قصه میگویند و کارهایی که میکنند نتیجه همین قصههاست.
قصه وسیله بسیار قدرتمندی است. وقتی قصه های جدیدی میگویید زاویه دید جدیدی به مردم میدهید؛ این یعنی اینکه شما معنا، رفتارها و در نتیجه آینده را تغییر میدهید.”
بنابراین، اینکه ما به عنوان معمار، چگونه و چرا باید از قصه ها استفاده کنیم واضح است؛ ما باید قصه بگوییم تا توجه مردم را به آنچه می خواهیم جلب کنیم و آنها را به سمت زندگی بهتری هدایت کنیم. اگر ایده های طراحی خود را از طریق روایت بازگو کنیم و معنای جذابتری به آن بیفزاییم، تاثیر بیشتری بر مخاطب، دنیای درون او و کیفیت محیط اطرافمان خواهیم داشت.
قدرت قصهها
“بهترین قصهگو برنده است”
قصه، بخش جدایی ناپذیر فرهنگ و هنر ما بوده؛ ادبیات، نقاشی، معماری و … همه و همه در خود قصه هایی برای روایت دارند، فقط کافی ست گوش جان به آنها بسپاریم تا ما را به دنیایی شگفت انگیز ببرند. این روزها که کتاب “بهترین قصهگو برنده است” را میخوانم به این فکر میکنم که چقدر قصهها قدرتمندند و چه خوب میشود اگر برای زنده نگه داشتن این فرهنگ و هنر، از قصه، که عنصر مشترک همه آنهاست، بهره بگیریم تا شاید انسان امروزی را بار دیگر به درون خود ببریم، آنچه که از ناخوداگاه خویش فراموش کرده را به او یادآور شویم و امید و آرامش را به او بازگردانیم. متن زیر، بخش هایی از همین کتاب، اثر آنت سیمونز و ترجمه زهرا باختری است که با شما با اشتراک میگذارم تا شاید جرقهای باشد برای روشن شدن تخیل و تجسم ما و زنده کردن احساسات عمیق انسانی از طریق هنر.
“وقتی با قصه گفتن احساسات افراد را برمیانگیزید، احساساتشان را به مسیر خاصی هدایت میکنید. قصهها در سطح اجتماعی همانقدر اثر دارند که “توجه” در مغز ما اثر میگذارد. هر موضوعی که توجه ما را جلب کند توجه جامعه را هم جلب میکند و هر موضوعی که توجه جامعه را جلب کند توجه ما را هم جلب میکند. ما آگاهانه تصمیم نمیگیریم که رسوایی جنسی یک سیاستمدار را فراموش کنیم؛ مسئله فقط این است که موضوع جنگ توجهمان را به خود جلب میکند و ذهن مان از موضوع رسوایی منحرف میشود.
قصه گویی کمک میکند افراد از جهات مختلف به موضوع نگاه کنند و در نتیجه بتوانند برداشتی را که از “واقعیت” شما دارند از نو تفسیر کنند یا شکل بدهند. توانایی دیدن و درک عمیق تفسیرهای مختلف شما را باهوش تر میکند و دید شما را گسترش میدهد.
دیدگاه شخصی معنا را تغییر میدهد. معنا از حقایق قدرتمندتر است. اگر مردم از معنای حقایق شما بترسند به راحتی ممکن است آن را رد کنند، باورش نکنند یا نادیدهاش بگیرند. همچنین اگر شخصا از معنای حقایق شما خوششان بیاید آن را می پذیرند، ازش استفاده میکنند و حتی بهش آب و تاب میدهند. مردم درباره معنایی که از حقایق عینی دریافت کردهاند برای خودشان قصه میگویند و کارهایی که میکنند نتیجه همین قصههاست.
قصه وسیله بسیار قدرتمندی است. وقتی قصه های جدیدی میگویید زاویه دید جدیدی به مردم میدهید؛ این یعنی اینکه شما معنا، رفتارها و در نتیجه آینده را تغییر میدهید.”
بنابراین، اینکه ما به عنوان معمار، چگونه و چرا باید از قصه ها استفاده کنیم واضح است؛ ما باید قصه بگوییم تا توجه مردم را به آنچه می خواهیم جلب کنیم و آنها را به سمت زندگی بهتری هدایت کنیم. اگر ایده های طراحی خود را از طریق روایت بازگو کنیم و معنای جذابتری به آن بیفزاییم، تاثیر بیشتری بر مخاطب، دنیای درون او و کیفیت محیط اطرافمان خواهیم داشت.
نویسنده نوشته
نظرات
مطالب بیشتر